سلام ، چند روز پيش مي خواستم مطلبي رو تو سايت بالاترين بذارم ولي به خاطر اينكه عضويت آن بسته شده بود نتونستم اين كارو بكنم به فكر اين كار افتادم.
شما مي توانيد پيام هاي خود را مستقيما با استفاده از ايميل بر روي اين وبلاگ بگذاريد . روش كار خيلي ساده است ،پيام هاي خود را به اين آدرس alirezairf.social@blogger.com ميل كنيد.
فقط به مباني اخلاقي خود و ديگران احترام بگذاريد



۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

News from VOA in Persian

مهم ترين خبرها

در یک حمله انتحار در بغداد ۵ تن کشته شدند

پلیس عراق می گوید یک بمب انداز انتحاری دست کم پنج تن را در بغداد کشته است.
در جدید ترین خشونت در یک هفته حملات در پایتخت، مقامات می گویند مهاجم روز جمعه یک خودرو پر از مواد منفجره را به یک پاسگاه امنیتی در محله سنی نشین «غزالیه» کوبید. حدود ۲۰ نفر نیز مجروح شدند.
در حملات چند روز گذشته در بغداد، بیش از ۶۰ زائر شیعه کشته شده اند.
خشونت فعلی در عراق درسطح سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ نیست. با این حال شورشیان از زمان برگزاری انتخابات بر حملات خود شدت بخشیده اند.

شورای امنیت غرق کشتی کره جنوبی را محکوم می کند

شورای امنیت سازمان ملل متحد بیانیه ای را تصویب کرده است که غرق یک کشتی جنگی کره جنوبی در اوائل سال جاری را محکوم می کند.
بیانیه، که به اتفاق آرا از تصویب گذشت و رییس شورای امنیت آنرا قرائت کرد، می خواهد علیه مسئولان این حادثه «اقداماتی مناسب و صلح جویانه» انجام گیرد، اما، در امتیازی به چین، هیچ کشور مشخصی را مسئول حمله نمی داند.
با این حال، نسبت به یافته های یک هیات تحقیق بین المللی که نتیجه گیری کرده است کشتی بوسیله یک اژدر کره شمالی غرق شد، ابراز نگرانی می کند.
مقامات آمریکا و کره جنوبی گفته اند شواهد فراوان است، اما دو پروفسور آمریکایی روز جمعه در توکیو گفتند آنها در مورد مشروعیت تحقیق «تردیدی عمیق» دارند. کره شمالی هرگونه درگیری را در غرق کشتی تکذیب کرده است.
چین، نزدیکترین دوست کره شمالی در جامعه بین المللی، نیز مایل نبوده است دولت پیونگ یانگ را مسئول بداند.
سوزان رایس سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد پیشتر گفت بیانیه پیام واحدی درباره حادثه غرق کشتی کره جنوبی در ۲۶ مارس می فرستد. در آن حادثه ۴۶ ملوان کشته شدند.
کره شمالی تهدید کرده است که اگر با اقدام تنبیهی جامعه بین المللی روبرو شود، دست به عمل نظامی خواهد زد.

رایزنی چهره های سرشناس کانادا برای توقف اجرای حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی

 

 

 

   
   

 

 

همزمان با نگرانی های فزاینده بین المللی که پیرامون اجرای قریب الوقوع حکم سنگسار سکینه آشتیانی محمدی پدید آمده است، چهره های سرشناس و رسانه های ملی کانادا برای توقف این حکم کارزار جدی را آغاز کرده اند.

سکینه آشتیانی محمدی زن ٤٣ ایرانی و مادر دو فرزند در ماه مه سال ٢٠٠٦ به زنای محسنه متهم و پس از تحمل ٩٩ ضربه شلاق، به مرگ با سنگسار محکوم شد.

روزنامه کانادایی گلوب اند میل روز جمعه ( ٩ ژوییه ) از کارزار هدر رایزمن، یکی از سرشناس ترین و با نفوذ ترین زنان آمریکای شمالی برای توقف حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی خبر داده است.

بنا به گزارش گلوب اند میل، هدر رایزمن، یکی از بنیانگزاران «ایندیگو»  و مدیر ارشد بزرگترین مرکز فروش کتاب و موسیقی کانادا، دیرهنگام پنج شنبه شب در اقدامی بی سابقه، با ارسال نامه های الکترونیکی به دوستان و همکاران سرشناس خود در آمریکای شمالی، از آن ها خواست تا برای توقف حکم سنگسار این زن ایرانی تلاش کنند.

این اقدام خانم رایزمن و ارسال نامه به افرادی همچون آریانا هافینگتون، ناشر اینترنتی مقیم ایالات متحده و مری واتلین، مشاور سیاسی جرج بوش، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده به طراحی تارنمای « www.freesakineh.org »  و نیز تهیه یک دادخواست اینترنتی منتهی شد تا پیام اعتراض و امضای مخالفان اجرای حکم سنگسار خانم محمدی را به بلندپایه ترین مقامات جمهوری اسلامی ایران ارسال کند.

این روزنامه کانادایی گزارش داده است پنج شنبه شب و حدود یک ساعت پس از تهیه این دادخواست اینترنتی، هزار نفر با امضای آن نسبت به احتمال اجرای حکم سنگسار خانم محمدی اعتراض کردند.

خانم رایزمن به گلوب اند میل گفته است شیرین عبادی، وکیل ایرانی برنده جایزه صلح نوبل و ارشاد منجی، یکی از چهره های سرشناس منتقد بنیانگرایی اسلامی و نویسنده کانادایی به طور داوطلبانه به تهیه این دادخواست اینترنتی کمک کردند.

براساس این گزارش، ٢٢ هزار و ١٦٢ نفر از جمله چهره های برجسته ای همچون قاضی پیشین دیوان عالی کانادا و نیز دیپا مهتا، فیلمساز سرشناس کانادا و سلمان رشدی، نویسنده بریتانیایی، دادخواست اینترنتی  نجات جان سکینه محمدی آشتیانی را درکمتر از ٣٦ ساعت امضا کردند.

روزنامه گلوب اند میل نیز طی چند روز گذشته با برگزاری جلسه گفتگوی اینترنتی با حضور ارشاد منجی، نویسنده کانادایی  و منتقد اسلام افراطی، مارینا نعمت، نویسنده مقیم کاناد  و آزاده معاونی، نویسنده مقیم ایالات متحده در مورد تلاش های جهانی برای توقف اجرای حکم سنگسار برای سکینه محمدی آشتیانی بحث کردند.

لارنس کانن، وزیر امورخارجه دولت فدرال کانادا روز سه شنبه ( ٦ ژوییه ) مصرانه از مقامات حکومت ایران خواست تا اجرای حکم اعدام محمد رضا حدادی و سنگسار سکینه محمدی آشتیانی و «اجرای این اعمال غیرانسانی» را متوقف کند و به تعهدات بین المللی خود احترام بگذارد.

وزیر امور خارجه کانادا نسبت به وضعیت رو به وخامت حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی عمیق کرده بود.

تهران ممکن است تيم فوتبال دختران ايران را به المپيک سنگاپور نفرستد

واشينگتن پست زير عنوان "تيم فوتبال دختران ايران ممکن است مراسم سنگاپور را از دست بدهد" می نويسد وسائل ارتباط جمعی ايران روز پنجشنبه خبر دادند ايران ممکن است تيم فوتبال دختران خود را به خاطر اختلاف بر سر پوشش اسلامی بازيکنان، به المپيک ماه آينده نوجوانان در سنگاپورنفرستد.

روزنامه ها، از جمله روزنامه خبر ورزشی، اظهارات مرضيه اکبرآبادی معاون امور ورزشی بانوان سازمان تربيت بدنی را نقل ميکنند که گفته است لباس جديد نامناسب است.

اوميگويد اين لباس آن چيزی نيست که در باره اش توافق شده بود، و ايران احتياجی ندارد که تيم خود را به هر قيمتی به سنگاپور بفرستد.

لباس جديد قراربود مصالحه ای با نظرات فيفا، تشکيلات حاکم و ناظر بر امور فوتبال باشد، که در سال ۲۰۰۷ مقنعه وحجاب اسلامی سنتی برای دختران و زنان را به دلايل امنيتی، وبرای جلوگيری از مطرح ساختن نظرات سياسی و مذهبی در زمين ورزش، منع کرده است.

پوشش جديد، شامل کلاهی مشابه کلاه شناگران، بالاتنه ای ضخيم با آستين های بلند، شلواری تا زير زانو، و ساق بند است.

فيفا در ماه آوريل خواستار آن شده بود که ايران برای شرکت در المپيک سنگاپور، مقنعه را با کلاهی عوض کند که موی بازيکنان را می پوشاند.

بنظرميرسد اظهارات اکبرآبادی بيشتر معرف اختلاف نظر درداخل تشکيلات ورزشی ايران است تا جر و بحث با فيفا.

در گزارش های خبری همچنين اظهارات علی کفاشيان رئيس فدراسيون فوتبال ايران در دفاع از لباس جديد نقل شده است. به گفته وی، اين لباس مطابق استاندارد فيفاست، و سازمان تربيت بدنی آن را تائيد کرده است.

گزارش ها درعين حال گويای آن است که فدراسيون ظرف چند روز آينده موضوع پوشش نهائی برای تيم دختران را پيگيری خواهد کرد که نشان ميدهد هنوزهم رسيدن به يک توافق امکان پذير است.

جاسوسان آزاد شده وارد بریتانیا و مسکو شدند

بزرگترین معاوضه جاسوس از پایان جنگ سرد در وین صورت گرفته است، و ۱۴ جاسوس معاوضه شده، وارد روسیه و بریتانیا شده اند.
گزارشهای رسانه ها از مسکو حاکی است ۱۰ نفر که در آمریکا بعنوان ماموران خارجی ثبت نشده و کار برای روسیه متهم و روز پنجشنبه از آمریکا اخراج شدند، روز جمعه در مسکو فرود آمدند.
یک هواپیمای حامل چهار روس متهم به جاسوسی برای آژانس های اطلاعاتی غرب، بعد ازظهر جمعه در یک پایگاه نظامی در اوکسفورد شایر در جنوب انگلستان به زمین نشست. روشن نبود که آیا آنها در بریتانیا خواهند ماند یا به آمریکا سفر خواهند کرد.
پیشتر، در فرودگاه وین، یک هواپیمای آمریکایی حامل ماموران روسی اخراج شده در کنار یک هواپیمای روسی حامل مردان روسی توقف کرد و ۱۴ نفر مبادله شدند. در یک صحنه دراماتیک که یاد آور جنگ سرد بود، پله های پوشیده بطرف هواپیما برده شدند، تا انتقال بتواند بی آنکه ۱۴ نفر دیده شوند صورت گیرد.
یک قاضی آمریکا روز پنجشنبه دستور اخراج ۱۰ جاسوس روسیه را، پس از آن که آنها جرم خود را در تبانی برای کار بعنوان ماموران خارجی ثبت نشده در آمریکا پذیرفتند، صادر کرد.
 دمیتری مدودف رییس جمهوری روسیه چهار مرد روس را پیش از آنکه به وین فرستاده شوند، بخشید. دست کم یکی از چهار زندانی روس گفت او بی گناه است.
وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیه ای گفت از طولانی شدن بازداشت ۱۰ جاسوس روسیه در آمریکا، منافع امنیتی عمده ای بدست نمی آمد. آمریکا همچنین گفت از این فرصت برای تامین آزادی چهار مرد که محکومیت های طولانی زندان را می گذراندند و برخی بیمار بودند، استفاده کرد.
از جمله شرایط آزادی ۱۰ مامور روسی این بود که هرگز نباید سعی کنند به آمریکا باز گردند.

در انفجارهایی در شمال غربی پاکستان، ده ها تن کشته یا مجروح شدند

در دو انفجار در خارج از یک اداره دولتی در منطقه عشایری شمال غربی پاکستان، در نزدیکی مرز افغانستان، بیش از ۵۶ تن کشته شده اند.
بگفته مقامات پلیس یک بمب انداز انتحاری روز جمعه با موتور سیکلت به نزدیکی دفتر یک مقام دولت محلی در روستای «یاکاغوند» در منطقه قبیله ای «مهمند» حمله کرد. این انفجار با منفجر شدن یک بمب اتومبیلی مظنون دنبال شد.
با این حال، گزارش هایی که از منطقه می رسد متفاوت است، برخی می گویند یکی بمب انداز هر دو حمله را انجام داد.
حمله که در آن بیش از ۱۲۰ نفر نیز مجروح شدند در حالی صورت گرفت که مقامات سرگرم توزیع صندلی های چرخدار و کمک های دیگر در میان نیازمندان بودند.
انفجارها حدود ۷۰ مغازه را نیز کاملا ویران کرد و ناجیان در میان آوار بناهای های فروریخته در جستجوی قربانیان بیشتر برآمدند. مقامات می گویند یک زندان محلی نیز آسیب دید و موجب شد ۲۸ زندانی فرار کنند.
«مهمند» بخشی از کمربند قبیله ای بی قانون پاکستان است که در آن طالبان و شبه نظامیان القاعده مستقر هستند. ارتش پاکستان به عملیاتی در «مهمند» دست زده، اما قادر نبوده است منطقه را از ستیزه گران پاک کند.

مقامات امنیتی می گویند جت های جنگنده روز جمعه مخفی گاه های ستیزه گران در منطقه عشایری اورکزی را بمباران کردند و ۱۲ تن را کشتند.
روز جمعه همچنین یوسف رضا گیلانی نخست وزیر پاکستان دراسلام آباد درباره همکاری در جنگ با تروریسم با کارل لوین و جک رید سناتورهای آمریکایی بحث کرد.
گیلانی گفت پاکستان و آمریکا باید برای افزایش اعتماد دوجانبه بیشتر تلاش کنند. او گفت پاکستان برای نبرد با افراط گرایی بیشترین تلاش خود را بکار می برد و کشورهایی مانند آمریکا باید اطلاعاتی معتبری را که در اختیار دارند با پاکستان تقسیم کنند.

رييس جمهوری ايران: تحريم ها باعث کند شدن فعاليت اتمی ايران نمی شود

محمود احمدی نژاد رييس جمهوری اسلامی ايران می گويد تحريم ها باعث کند شدن فعاليت اتمی ايران نمی شود. آقای احمدی نژاد که روز پنجشنبه در نيجريه در نشست گروه دی هشت سخن می گفت اعلام کرد اگر همه کاغذ ها هم در جهان به قطعنامه عليه ايران تبديل شود ذره ای در برنامه اتمی ايران تغيير ايجاد نخواهد شد. به گفته محمود احمدی نژاد ايران نيازی به بمب اتمی ندارد. جمهوری اسلامی ماه گذشته اعلام کرد که به زودی مذاکرات هسته ای خود را با ترکيه و برزيل ادامه خواهد داد. اين دو کشور در ماه مه در زمينه يک تبادل سوخت اتمی با ايران به توافق رسيدند. آقای احمدی نژاد برای شرکت در نشست گروه دی هشت که شامل هشت کشور عمدتاً مسلمان نشينِ در حال توسعه است به نيجريه سفر کرده است.

در رويدادی ديگر وزارت خارجه امارات متحده عربی با انتشار بيانيه ای ميگويد به حق حاکميت ايران احترام ميگذارد و مخالف توسل به زور برای حل مساله هسته ای ايران است. به نظر می رسد اين بيانيه برای اصلاح سخنان سفير امارات در آمريکا منتشر شده است که به نوشته يک روزنامه آمريکايی ظاهراً گفته بود، از حمله به تاسيسات هسته ای ايران حمايت ميکند

اما وزير اقتصاد و دارائی جمهوری اسلامی ايران که در هند به سر می برد می گويد افزايش قيمت نفت از اثرات منفی تحريم ها، عليه ايران خواهد کاست. سيد شمس الدين حسينی، وزير اقتصاد و دارايی جمهوری اسلامی ايران، برای يک ديدار دو روزه و شرکت در شانزدهمين اجلاس کميسيون مشترک ايران-هند در دهلی نو بسر ميبرد. آقای حسينی روز پنجشنبه در سمينار مشاغل که به ميزبانی اتاق بازرگانی و صنعت هند در دهلی نو برگزار شده بود گفت که مأموريت وی تلاش برای گسترش روابط تجاری بين دو کشور است. او همچنين از قراردادهای پرمنفعت با جمهوری اسلامی ايران سخن گفت و از صاحبان مشاغل در هند دعوت کرد تا در ايران سرمايه گذاری کنند. وزير اقتصاد ايران گفت که از سال گذشته تا بحال ارزش حجم مبادلات تجاری ايران-هند از ۹ ميليارد دلار به ۱۵ ميليارد دلار افزايش يافته است که وی آنرا نشانگر تداوم توسعه روابط تجاری دو کشور در آينده خواند. به گفته شمس الدين حسينی، در ايران علاوه بر جهانگردی، امکانات و فرصتهای مناسبی در صنايع مختلف از جمله معدن، کشاورزی، نساجی، داروسازی، و اتومبيل سازی وجود دارد که ميتواند ارزش مبادلات تجاری بين دوکشور را ظرف ۵ سال آينده به دو برابر افزايش دهد. آقای حسينی همچنين گفت رکود اقتصادی کشورهای بزرگ صنعتی غرب درس مهمی برای کشورهای در حال رشد بود، تا بمنظور جلوگيری از سرايت و صدمات ناشی از بحران، روابط تجاری بين خود را افزايش دهند. وزير اقتصاد ايران در حاشيه اجلاس کميسيون مشترک ايران-هند، در يک کنفرانس خبری گفت بالارفتن قيمت نفت خام و افزايش توليدات کشاورزی بر شتاب رشد اقتصادی جمهوری اسلامی ايران خواهد افزود و از اثرات منفی تحريمهای اعمال شده عليه جمهوری اسلامی ايران، خواهد کاست. وی با اشاره به تصويب اعتبار ۱۲ ميليارد دلاری مجلس شورای اسلامی که به توسعه صنايع نفت و گاز اختصاص يافته است، و نيز با تأکيد بر افزايش قيمت نفت از بشکه ای ۶۲ دلار به بيش از هفتاد دلار و همچنين شرايط به گفته او مساعد برای افزايش توليد محصولات کشاورزی در ايران، مدعی شد که بر ميزان رشد اقتصادی ايران افزوده خواهد شد. تحليل گران اقتصادی برآورد کرده اند که رشد اقتصادی جمهوری اسلامی ايران در سال ۱۳۸۹ شمسی احتمالاً نيم درصد افزايش خواهد يافت. اما وزير اقتصاد ايران گفت که در سال ۲۰۰۹ و سه ماهه اول سال ۲۰۱۰، نيم در صد بر ارزش صادرات غيرنفتی ايران، و در سال گذشته ميلادی ۶۰ درصد بر سرمايه گذاريهای خارجی، افزوده شده است.وزير دارايی جمهوری اسلامی ايران در ديدار کوتاه خود از هند در روز پنجشنبه همچنين با مان موهان سينگ، نخست وزير، و وزير امور خارجه هند ديدار و گفتگو کرد.

در همين حال دو هواپيمای ايرانی در روزهای اخير بدون سوختگيری فرودگاه هامبورگ در آلمان را ترک کردند. کاتيا تِمپِل، سخنگوی فرودگاه هامبورگ با تاييد اين خبر گفته است، نمی توانيم بگوييم، اين دو هواپيما به کجا پرواز و در کجا سوختگيری کرده اند اما در فرودگاه هامبورگ سوختگيری نکردند. چند روز پيش نيز گزارش شده بود که در راستای تحريم های جديد ايالات متحده عليه ايران هواپيماهای ايرانی از سوختگيری در سه کشور بريتانيا، آلمان، و امارات متحده عربی منع شده اند. با اين حال مقامات جمهوری اسلامی با رد اين اخبار انتشار آن را جنگ روانی توصيف کردند. به گفته سخنگوی فرودگاه هامبورگ يک هواپيمای ايران اِير در روز يکشنبه و ديگری، در روز چهارشنبه بدون سوختگيری، در فرودگاه هامبورگ اين فرودگاه را ترک کردند. ايران برای توقف غنی سازی هسته ای خود از سوی غرب با موج جديدی از تحريم های بين المللی روبرو شده است.

در همين رابطه منابع خبری می گويند شرکت بزرگ رويال داچ شل سوخت رسانی به هواپيماهای ايران اِير را متوقف می کند. به گزارش خبرگزاری رويترز يک منبع آگاه روز پنجشنبه گفت که شرکت شل قرارداد خود را برای ارائه سوخت جت، به هواپيمايی ايران اِير تمديد نخواهد کرد. گفته می شود اين مسأله در اثر فشارهای ايالات متحده برای عدم همکاری تجاری با ايران است. روزنامه فايننشال تايمز نيز چند روز پيش گزارش داد، که شرکت نفتی بريتانيايی بی پی ديگر به هوپيماهای ايرانی سوخت، ارائه نميکند. قانون تحريم های فراگير آمريکا عليه ايران دهم تيرماه به امضای رييس جمهوری آمريکا رسيد. بر اساس تحريم های جديد عرضه بنزين سوخت جت و ديگر فرآورده های نفتی به ايران از سوی شرکت های خارجی، واکنش آمريکا را در پی خواهد داشت.

رسانه های بريتانيا: سکينه محمدی آشتيانی از طريق سنگسار اعدام نخواهد شد

انتشار خبر حکم سنگسار برای سکينه محمدی آشتيانی موجی از محکوميت جهانی را به دنبال داشت.

گفته می شود خانم محمدی آشتيانی در دادگاهی در تبريز به اتهام زنای محصنه به سنگسار محکوم شده است. بريتانيا و آمريکا از جمهوری اسلامی خواستند تا از انجام مجازات سنگسار صرف نظر کند.

ويليام هِيگ وزير امورخارجه بريتانيا روز پنجشنبه در يک کنفرانس خبری گفت حکم سنگسار مجازاتی قرون وسطايی است که در دنيای امروز جايی ندارد. به گفته ويليام هيگ مجازات سنگسار، در جمهوری اسلامی بی اعتنايی آشکار به تعهدات حقوق بشری اين کشور است.

در ايالات متحده نيز مارک تونر، سخنگوی وزارت امورخارجه آمريکا، از ايران خواست دست از مجازات سنگسار بردارد که به گفته وی عملی وحشيانه و شنيع است.

سازمان ديدبان حقوق بشر می گويد سکينه محمدی آشتيانی برای اولين بار در ماه مه ۲۰۰۶ به اتهام برقراری روابط نامشروع پس از کشته شدن شوهرش به نود و نه ضربه شلاق محکوم شده بود اما بعداً به اتهام زنای محصنه گناهکار شناخته شد.

در همين حال ساعاتی پيش رسانه های بريتانيايی گزارش دادند که مقامات جمهوری اسلامی برنامه سنگسار سکينه محمدی آشتيانی را متوقف کرده اند.

در اين گزارش ها که ساعاتی پيش در رسانه های بريتانيا منتشر شده است به نقل از سفارت جمهوری اسلامی ايران در لندن اعلام شد که خانم محمدی آشتيانی از طريق سنگسار اعدام نخواهد شد. هنوز مشخص نيست که آيا ايران برنامه ای برای اعدام وی دارد يا خير.

هجده تیر، از کارگر تا انقلاب!

«هویت نویسنده برای وب سایت ما روشن است ولی خواسته است از او به اختصار با  سین – شین یاد شود»
هجده تیر ۱۳۸۸دهمین سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران بود. با توجّه به شلوغی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری انتظار داشتیم تظاهراتی مفصّل تر از سالهای قبل برقرار باشد.  در ایمیل هایی که روزهای قبل گرفته بودم و در فیسبوک (که به نحوی موفّق شده بودم از فیلترها عبور کنم و به آن وصل شوم) نُه مسیر برای راهپیمایی مشخّص شده بود. دو مسیر – یکی از میدان ونک به طرف میدان انقلاب و دیگری از تقاطع خیابان کارگر و جلال آل احمد به طرف میدان انقلاب – برای ما مناسب بود. دوّمی را انتخاب کردیم.
ساعت چهار و نیم من، س. ش.، به همراه ع. ک. و ف.ا. درِ خانۀ د.ک. بودیم. با او راه افتادیم به طرف تقاطع کارگر و آل احمد. نزدیک که شدیم گروههای ۲ تا پنج-شش نفره را می دیدیم که می آیند انگار برای راهپیمایی. بیشتر جوان بودند امّا میانسالان و پیرها هم بودند. چند جا کنار باجه های تلفن کاغذهای کوچکی چسبانده شده بود مبنی بر این که این یک تجمّع صلح آمیز مدنی ست و ما قصد تخریب یا دعوا با   کسی نداریم و از پاسداران و نیروهای انتظامی و بسیج تقاضا می کنیم به مردمی که از خودشان هستند حمله نکنند و قس علی هذا. ادامه دادیم و جمعیت بیشتر می شد. امّا کسی شعار نمی داد و همینطور مثل این بود که عدّۀ عدیدی دارند از خیابان کارگر می روند پایین.
اوّلین اثر از نیروهای ضدّ مردمی سر تقاطع خیابان کارگر و بولوار کشاورز نمایان شد. دهها نفر از نیروهای انتظامی دو طرف خیابان ایستاده بودند کنار وانت هایشان. این قدری موجب دلهره شد. امّا از این که نیروهای انتظامی بودند نه پلیس ضدّ شورش — و مخصوصاً نه لباس شخصی ها— قلباً خوشحال بودم. حتّی با توجّه به سابقۀ برخورد این گروهها با مردم، که در عکسها و فیلمها دیده بودم، می شود گفت از حضور نیروهای انتظامی کمی احساس امنیت کردم. احساس کردم اگر برنامۀ سرکوبی هست—که از اوّل می دانستیم باید باشد و با آمدن پیۀ کتک خوردن را به تنمان مالیده بودیم—اقلّاً کنترل شده است نه وحشیگریِِ ِ لجام گسیخته.
به هر حال پیش رفتیم. تراکم جمعیت داشت زیاد می شد. مغازه دارها یا آمده بودند کنار خیابان تماشا یا مغازه را بسته و رفته بودند. جوِّ پرتنشی بود. همه جا را می پاییدم و روی نوک پاهایم بودم که اگر اتّفاقی افتاد سریع عکس العمل نشان دهم. چند خیابان پایینتر از کشاورز یک دفعه دیدیم موجی از مردم دارند بر خلاف جریان سابق جمعیت هجوم می آورند به طرف ما و داد میزنند که الفرار. در آن لحظه من و س. و ع. با هم بودیم و بقیه چند متر آن طرف تر بودند. حدس زدیم  پایینتر یا گاز اشک آور زده اند یا حمله کرده اند. چند ثانیه بیشتر برای تصمیم گیری مهلت نداشتیم. نظر من این بود که تا وقتی نفهمیده ایم دلیل فرار مردم چیست الکی فرار نکنیم، مبادا در تله بیفتیم. ع. و س. می گفتند اگر بخواهیم نسبت به دلیل ِ فرار عین الیقین پیدا کنیم آن دلیل به ما خواهد رسید و ضرر خواهد رساند، پس باید به هوش جمع اطمینان کرد و با جمع حرکت کرد. همۀ این بحثها در کمتر از سی ثانیه صورت گرفت. چون آنها دو نفر بودند و من یک نفر حرفشان را قبول کردم و زدیم به چاک. وضع ترسناکی بود: بیم ِ له شدن زیردست و پا می رفت، و چون تعدادی زیاد از معبری تنگ عبور می کردند نمیشد با حدّ اکثر سرعت دوید. به همین دلیل پیچیدیم چپ توی یک کوچۀ فرعی — کاری که در تئوری از پیش می دانستم اشتباه است و بعداً یاد گرفتیم بر ترس و غریزه غلبه کنیم و از آن پرهیز کنیم.
کمی که داخل کوچه رفتیم متوجّه شدیم گاز اشک آور زده اند. چند نفر وضعشان خیلی خراب بود، با چشمان چون خون و آبریز و حالت اسفناک. نمی دانم حسّاستر بودند یا گاز نزدیکتر به آنها خورده بود. چشمان ما سوخت و آب آمد ولی قابل تحمّل بود. سیگارهایی که به این منظور آورده بودیم را کشیدیم و فوت کردیم در چشمهای همدیگر. و عجب حالی داد آن چند پک سیگار در آن وحشت. تسکینی داد تسکین دادنی. یک کاسب که انگار تالار پذیرایی داشت دختری که حالش بد بود را راه داد و گفت برود داخل بنشیند. ولی وقتی من پرسیدم آیا ما سه تا می توانیم برویم داخل بنشینیم گفت نه. در این هیر و ویر تعداد زیادی موتورسوار، که بعضی از آنها دو ترکه یا چند ترکه سوار شده بودند، ریختند داخل کوچه ای که ما بودیم. فکر کردم لباس شخصی ها هستند. تعدادشان زیاد بود، کوچه تنگ، و ظاهراً کسی ما را داخل دکّانی راه نمی داد. ترس سراپایم را فرا گرفت. به یاد ندارم بعد از دوران دبستان ترس را آنقدر قوی و عریان و بدوی تجربه کرده باشم. قبل از آمدن بحث ما این بود که کتک خوردن—هر چند حسابی، تا جایی که برای همیشه ناقص نشویم—خیلی بهتر است از بازداشت شدن و زندان رفتن و گرفتاری های مربوط به آن. در این لحظه هم کتک سیر خوردن و هم بازداشت شدن گزینه هایی شدیداً نامطلوب به نظر میآمدند.
به هر حال کسی به ما حمله نکرد. فکر میکنم این موتورسوارها از نیروهای ضدّ مردمی نبودند بلکه معترضینی بودند که با موتور آمده بودند تظاهرات. بعداً تعداد زیادی تظاهرات کن ِ موتورسوار دیدیم، که مؤیّد این نظر است. از آن گذشته قیافۀ اینها مانند مردم عادّی بود نه تیپّ بسیجی.
 ما از کوچه های فرعی راه افتادیم که از مرکز درگیری ها دور شویم و برگردیم به خانۀ د. از جمعی که با ما نبودند فقط ا. موبایل داشت. به هر زحمتی بود با او تماس گرفتیم و قرار گذاشتیم درِ خانۀ د. ببینیمش. او د. را می دید و گفت او را هم می آورد. ف.، که از آن دو جدا مانده بود، از موبایل یک رهگذر یا رانندۀ تاکسی به ما زنگ زد و گفت او هم برمی گردد خانۀ د. ما سه نفر پس از قدری پیاده روی تاکسی گرفتیم و رسیدیم درِ خانۀ د. در این حین چند بار با ا. صحبت کردیم، و او گفت می ماند در تظاهرات است و برنمی گردد. گفت ملّت شعار می دهند و فضا شورانگیز است. یک بار که با او صحبت کردیم سرِ تقاطع کارگر و کشاورز بود و صدای شعار دادن مردم به وضوح از موبایل به گوش می رسید. ذ. گفت تا مدّتی د. را می دیده ولی بعد همدیگر را گم کرده اند. به هر صورت به نظر می آمد د. هم در تظاهرات مانده. اینجا دیدیم  بی غیرتی ست ما سه مرد جوان به این زودی ماست ها را کیسه کنیم، و تصمیم گرفتیم ما هم برگردیم به تظاهرات. تنها مشکل این بود که از ف. هیچ خبری نبود. بیش از ۴۵ دقیقه منتظر او ماندیم. حتّی اگر پیاده هم آمده بود باید تا این موقع  می رسید. نگران شده بودیم مبادا اتّفاقی برایش افتاده باشد، امّا با توجّه به این که می دانستیم سوار تاکسی شده بیشتر احتمال می دادیم رفته باشد خانۀ خودشان یا در ترافیک گیر کرده باشد. از یک بقّالی نزدیک خانه یک پاکت از ارزانترین سیگاری که داشت را خریدیم برای خنثی کردن اثر گاز اشک آور که دیگر سیگارهای خوبمان تلفِ فوت کردن در چشم نشود. یادداشتی نوشتیم گذاشتیم لای درخانه و برگشتیم به میدان عمل.
این بار جوّ متفاوت بود. جمعیت بسیار زیادتر شده بود.بولوار کارگر از چند خیابان پایینتر از جلال آل احمد تا جایی که چشم کار می کرد پر از مردم بود. کپّه های مشتعل (متشکّل از آشغال ِ سطل آشغال های واژگون و چیزهای دیگر) جا به جا در وسط خیابان به چشم می خورد. رنگ سبز فراوان به چشم می خورد در دستبندها و شالها و دیگر پوشاک مردم. چند خیابان قبل از کشاورز به اوّلین دستجات شعار دهنده برخوردیم. گروههایی از مردم در دو طرف خیابان ایستاده بودند و از پی هم شعار  میدادند. «یا حسین میرحسین»، «الله اکبر»، و «مرگ بر دیکتاتور» را از این دسته ها شنیدیم. برای اوّلی یک   طرف میگفت «یا حسین» و طرف دیگر «میرحسین». دو شعار دیگر را یک بار کامل یک طرف می گفت و بعد طرف دیگر و بعد دوباره طرف اوّل و همینطور ادامه می دادند. در راه پایین رفتن از خیابان کارگر داخل دو سه تا از این دسته ها شدیم و با آنها شعار دادیم. بعد آمدیم بیرون و به راه خود ادامه دادیم. همینطور آمدیم تا رسیدیم به تقاطع کارگر و کشاورز. اینجا نه تنها نیروهای انتظامی بلکه لشگری از پلیس ضدّ شورش با آن جوشن سیاه و سپر و باتوم سر چهارراه موضع گرفته بودند. چند دقیقه بحث کردیم که برگردیم بالا داخل مردم شعار بدهیم یا برویم پایینتر به طرف میدان انقلاب. متّفقاً تصمیم گرفتیم خطر کنیم و برویم پایینتر.
یک طرف بولوار کشاورز پیرزنی داشت به نیروهای ضدّ شورش می گفت چرا می روید این مردم را — برادران و خواهران خودتان را — بزنید و بکشید، و از این گونه با آنها لابه می کرد. از بولوار که رد می شدیم به این فکر کردیم که تا چه حد این توسّل به انسانیت چماق به دستان و یکی بودن آنها با معترضان،  خصوصاً اگر از طرف پیرزنی باشد که جای مادر یا مادربزرگ آنهاست، می تواند مؤثّر واقع شود. آن طرف  بولوار مردی چرخ دستی به دست که نوزادش در آن چرخ دستی بود داشت به نیروهای ضدّ شورش می گفت این مردم از خودتان هستند، اینها با شما دعوا ندارند، چرا آنها را می زنید، و از این صحبتها. ندیدم از این نیروها کسی جوابی بدهد. تعرّضی هم نمی کردند. همینطور ایستاده بودند مثل سنگ. امّا می شد حدس زد، یا امیدوار بود، که دلشان سنگ نیست و رخنه می کند آه مظلوم.
از آنجا گذشتیم و خیابان کارگر را ادامه دادیم. نیروهای ضدّ شورش را هم پشتمان، سر تقاطع کشاورز و کارگر، و هم چند خیابان جلویمان می دیدیم. اینجا ضد ّشورش ها کنار گوش مردم بودند. آنقدر نزدیک که شعار دادن مترادف این بود که آدم برود توی دهن شیر برقصد و یک گوز هم بدهد. بنابراین فقط راهپیمایی می کردیم به سمت میدان انقلاب و در جمعیت هیچ کس شعار نمی داد. هیچ کس به جز دوتا پیرزن کوتوله که یک دفعه شروع کردند به جیغ زدن که چرا چیزی نمی گویید و اگر نمی خواهید شعار بدهید چرا اصلاً آمده اید اینجا و بعد شروع کردند رو به ضدّ شورش ها فریاد زدن «خائن» و «مرگ بر دیکتاتور». در این لحظه صفی از نیروهای ضدّ شورش، که کمتر از ده متر با ما فاصله داشتند، از پشت سر رژه آمدند به طرف ما. محاصره شده بودیم از عقب و جلو با نیروهای ضدّ شورش، و من فکر کردم به خاطر «شجاعت» این پیرزنان سخت کتکی خواهیم خورد. س.  پیشنهاد کرد برویم آن دست خیابان کارگر و از آنجا برگردیم بالا. همین کار را کردیم، با قدمهای تند ولی بدون این که بدویم، و دوباره از بولوار کشاورز رد شدیم، این بار در جهت مخالف. خطر از بیخ گوشمان گذشت.
برگشتیم بالاتر در خیابان کارگر که جمعیت متراکم تر بود و ایستادیم به شعار دادن. با این که جوانهای تیپّ دانشجو بیشتر بودند، همه جور آدم درون جمعیت بود: زن و مرد (شاید ۶۰ درصد مرد و ۴۰ درصد زن)،  پیر و جوان، چادری و بد حجاب، سوسول و ریشو. خیابان قیامت بود از آدم و ماشین و آتش. معترضان هر جا که توانسته بودند بشکه های بزرگ آشغال، چوب و مصالح ساختمانی از ساختمان های در حال ساخت، و دیگر اشیا را ریخته بودند وسط خیابان برای سدّ معبر— تا هم ماشین ها سخت تر بتوانند عبور کنند و از این راه تراکم جمعیت بیشتر شود، و هم این که مهاجمان سوار بر موتور و ماشین سخت تربتوانند به مردم دسترسی پیدا کنند. بسیاری از این کپّه ها را آتش زده بودند و دود این آتش همانطور که ذکر شد تا حدّی با اثر گاز اشک آور مقابله می کرد. ماشین ها در میان جمعیت و ماشین های دیگر و این همه سدّ معبر گیر کرده بودند و تقریباً اصلاً حرکت نمی کردند. تردیدی نیست که همۀ ماشین ها برای کاری غیر از تظاهرات آنجا نبودند؛ بخشی از آنها—نمیتوانم حدس بزنم چند درصد—عمداً به قصد ایجاد شلوغی و کمک به مردم آمده بودند، همان طور که در ادبیات منتهی به هجده تیر تشویق شده بودند. بسیاری از رانندگان بوق می زدند، و این کمک صوتی و روانی عظیمی بود به مردم. تا وقتی در میان پیادگان آسیب پذیر نباشی سخت است بفهمی این صدای بلند و ممتدّ بوق چه حمایت بزرگی ست، و چه حسّ خوب اطمینان دهنده ای القا می کند که جمع بزرگی با تو همراهند، از جمله چیزهایی که از تو گنده تر و پر سر و صدا تر اند و کمتر آسیب پذیر. تک و توک جوان ها با دست های برافراشته با سمبل و نشانهای سبز از لای ماشین ها رد می شدند همچون سرو روان. دکان ها دیگر همه بسته بود. در میان دود و آتش و سیل جمعیت و دریای ماشین و فریاد مردم و بانگ بوق، فضا حقّاً حماسی بود.
از اینجا به بعد یک روندِ تعقیب و گریز حاکم شد. بدینگونه که می ایستادیم شعار می دادیم و آتش می سوزاندیم تا این که نیروهای ضدّ شورش اشک آور می زدند و حمله می کردند. وقتی حمله یا اشک آور می آمد، روی خیابان کارگر در جهت مخالف میدان انقلاب فرار می کردیم تا جایی که احساس کنیم از خطر دور شده ایم. بعد دوباره می ایستادیم شعار می دادیم تا حملۀ بعد. این روند بارها تکرار شد، به طوری که در عرض دو ساعت (حدوداً از ۶تا ۸) آن هسته از جمعیت معترضین که ما در آن قرار داشتیم از قدری بالاتر از بولوار کشاورز آمد بالا تا کوی دانشگاه و کنار مسجد النّبی. موقع حمله و فرار این طور نبود که همیشه نیروهای ضدّ مردمی را ببینیم که حمله می کنند. بیشترِ اوقات آنها را نمی دیدیم، و صرفاً با دیدن دود گاز یا فرار جمعیتی که پایین تر از ما قرار داشت و هجوم آنها به طرف ما متوجّه می شدیم که حمله شده یا گاز اشک آور زده اند. پس گاهی فرارهای بیخودی هم صورت می گرفت. بعضی ها بیش از حد هول می کردند و با کوچکترین و دورترین اثری از حمله، یا آنچه فکر می کردند حمله است، پا می گذاشتند به فرار. بعید نمی دانم که عدّه ای نفوذی هم داخل جمع بودند که عمداً دلهرۀ بی پایه به وجود می آوردند تا به فرار و پراکنده شدن جمع دامن بزنند. حضور نفوذی ها و لباس شخصی ها در بین جمع را از این روی می توان مطمئن شد که چند بار گاز اشک آور بسیار نزدیک به ما خورد در حالی که هیچ نیروی انتظامی یا ضدّ شورش در دید نبود. پس حتماً باید یکی از میان جمع بمب گاز را پرتاب کرده بوده باشد. متأسّفانه هیچ جا ندیدیم که نیروهای ضدّ شورش شناسایی شوند و به جزای اعمالشان برسند.
یک بار من داشتم یک چوب بلند را از داخل یک ساختمان در حال ساخت میبردم بیندازم درون یک کپّه آتش. یک آدم میانسال با ته ریش کثیف آمد گفت «آقا این چوبها مال ماست، دانه ای ۴۰ هزار تومن پولش را داده ایم»، و خواهش کرد چوب را نبرم. چون نمیخواستم مال شخصی کسی بدون اجازۀ او تخریب شود و نمیخواستم انگ خرابکاری به ما بچسبد خواسته اش را اجابت کردم. چند قدم که بالاتر آمدم یک دختر چادری بهم گفت این یارو را چند بار در این تظاهرات دیده و احتمال می دهد اطّلاعاتی باشد. خیلی حیفم آمد که چوب را نبرده ام و بهش نگفته ام «هر کس برای آزادی باید هزینه ای بپردازد. ملّت از جان و خون خود پرداخته اند. ۴۰ هزار تومن شما کمترین ایثار است.» این جوابهای دراماتیک همیشه بعد از مرگ سهراب به ذهن آدم میرسد.
چند بار جمعیت موقع شعار دادن در مناطق مسکونی ایستاد. ملّت را دیدیم که از پنجره ها سر بیرون آورده اند و عکس و فیلم میگیرند با موبایل و دوربین. این خیلی خوشحال کننده بود. درطول تظاهرات بعد از انتخابات—و مخصوصاً بعد از اینکه حکومت عرصه را بر خبرنگاران خارجی تنگ کرد—خود مردم رسانۀ اصلی پخش اخبار بودند با عکس و فیلمهایی که میگرفتند و روی فیسبوک و یوتوب و وبسایتهای دیگر میگذاشتند یا به انحاء دیگر پخش میکردند. ما هم وقتی عکسبرداری و فیلمبرداری مردم را دیدیم خوشحال بودیم که سندی از این تظاهرات باقی میماند و بخشی از حقیقت آن به چشم جهان میرسد. هیچ چیز بدتر از این نیست که آدم برود جانش را به خطر بیندازد ولی بعد صدای قضیه در نیاید و هیچ کس نفهمد که اصلاً در ایران خبری بوده. امّا از طرف دیگر در معرض عکس و فیلم بودن خطرناک بود از این جهت که میتوانست باعث شناسایی آدم توسّط حکومت شود. بسیار داستانها شنیده بودیم (و بعداً هم شنیدیم) از آدمهایی که نیروهای ضدّ مردمی از بین انبوه جمع  صاف رفته اند سراغ آنها و دستگیرشان کرده اند به خاطر اینکه از قبل شناسایی شان کرده بودند. برای همین ماسک برده بودیم که شناسایی نشویم، از همین ماسکهایی که تهرانی ها در هوای آلوده به صورت می زنند که دود نرود توی حلقشان. رویّۀ ما این بود که همیشه ماسکها را به صورت داشته باشیم— مگر وقتی که به کل جدا می افتادیم یا می افتادیم داخل جمعیتی که بیشترشان تظاهر کننده نبودند (یا وانمود میکردند تظاهر کننده نیستند) و هیچکس دیگری ماسک به صورت نداشت، که در این مواقع ماسک داشتن تابلو بود و آدم را تبدیل میکرد به هدفی آشکار برای نیروهای ضدّ مردمی.    
در طول تظاهرات این روز حضور اقشار گوناگون ملّت و همراهی و هماهنگی آنها بسیار مایۀ خشنودی بود. همانطور که گفتم غالب دانشجو بودند، ولی همه جور آدمی بود. و همه به هم کمک میکردند. ما بارها در چشم افرادی که گاز اشک آور خورده بودند دود سیگار فوت کردیم و به آنها سیگار دادیم. دیگران را هم زیاد دیدیم که با روزنامه یا کاغذ مشتعل و سرکه و چیزهای دیگر گاز خورده ها را کمک میکردند. قاطی شدن راحت و همیاری طیفهای مختلف—آن هم در جامعۀ حسّاس به طبقۀ تهران—تعجّب انگیز و عمیقاً راضی کننده بود.     
در این چهار ساعتی که در تظاهرات بودیم یواش یواش از هول بودن من کم شد. نه تنها غریزه با عقل تؤام شد، بلکه آنقدر آرامش پیدا کردم که توانستم در حین تظاهرات عمیقتر به کلّیت این تجربه نگاه کنم و فضای آن را تو بکشم. نه اینکه حالت چهار چشمی مراقب بودن و مدام روی نوک پا بودن از بین برود، نه. آن حالت باقی ماند، مخصوصاً وقتی نیروهای ضدّ مردمی نزدیک میشدند. امّا تؤام شد با حالتی که اجازه میداد در لحظات آرامتر به چیزی  جز اینکه «در بریم الان مثل سگ کتک میخوریم» هم فکر کنم. مثلاً این ملاحظات در مورد خوشحالی از تنوّع طبقاتی جمعیت، یا توجّه به فالش نخواندن مّلت، چیزی نیست که تازه الان موقع نوشتن به فکرش افتاده باشم؛ آن وقت هم حسّش کردم.  بعد از مدّتی توانستم علی رغم خطر از تجربۀ تظاهرات لذّت هم ببرم و حتّی به بعضی جنبه هایش بخندم.  مثلاً یک بار وسط شعار دادن تنفّس داده بودند و داشتیم فکر میکردیم چه شعاری بدهیم که که ع داد زد «استقلال سرور پرسپولیسه». یک بار دیگر در راه به دو تا عمله بر خوردیم که معلوم بود قاطی تظاهرات نیستند و دنبال کار خودشانند. ما را که دیدند یکیشان داد زد «درود بر خمینی» ...
القصّه، نزدیک ساعت هشت رسیدیم جلوی مسجد النّبی. جمعیت—که در هر دور تعقیب و گریز کم میشد ولی سر تقاطع بعضی خیابانها با خیابان کارگر دوباره به آن افزوده میشد—محسوساً کم شده بود. خیابان کارگر به سمت میدان انقلاب به علّت تراکم ماشین و سدّ معبرهایی که ملّت درست کرده بودند کماکان برای ماشینها مسدود بود. امّا در جهت مخالف، بر خلاف پایینتر، خیابان باز شده بود و ماشینها حرکت میکردند. البتّه هنوز بودند بسیاری از راننده ها که ماشین را کنار خیابان پارک میکردند و می آمدند بیرون مدّتی کنار جمعیت شعار میدادند. بوق هم کما فی السّابق زیاد میزدند. امّا در مجموع معلوم بود تظاهرات دارد پراکنده میشود و به سر میرسد. داشتیم بحث میکردیم که برویم یا بمانیم که جوانی که پایینتر دیده بودیمش و پر شور بود و از ما برای آتش درست کردن کمک گرفته بود را دیدیم که از ماشینی پیاده شد. گفت پایینتر نیروهای ضدّ مردمی دختری را محاصره کرده بوده اند و او به کمکش رفته و به آنها آجر انداخته. (بر و بازویی داشت.) بعد داشته در میرفته که صدای تیر شنیده. «مردم گفتن دارن بهت تیر اندازی میکنن. انداختم تو فرعی و دویدم بالا. یه ماشین سوارم کرد آورد اینجا.» ما باورمان نشد و احتمال دادیم جو گیر شده باشد. البتّه بهش نگفتیم. مرد میانسالی را نشانش دادیم که کاغذ و قلم دستش بود و داشت شماره پلاک ماشینهایی که جلوی مسجد النّبی پارک بودند را بر میداشت. ظاهر بسیجی داشت. به نظر می آمد دارد ماشینها را شناسایی میکند که بعد سر فرصت آشغالهایی مثل خودش بریزند تخریب کنند.  با اینکه جمعیت خیلی کم شده بود و افراد اینجا بیشتر تماشاچی بودند تا معترض (و ما هم ماسکها را برداشته بودیم)، عجیب بود که یک نفر تنها میان این همه ناراضی با مصونیّت عمل میکند و نمیترسد ملّت به او حمله کنند. خیلی دلم میخواست چند نفره بریزیم سرش و تا میخورد بزنیمش. خیلی حال داده بود اگر چنین کاری کرده بودیم، امّا مطمئن نبودم کار عاقلانه ای باشد و در نهایت به سود جریان تمام شود. به هر حال چنین کاری نکردیم و فکر میکنم همان بهتر که نکردیم.
داشت دیر میشد و تظاهرات هم، آنجا که ما بودیم، داشت میخوابید. تصمیم گرفتیم برگردیم. ده دقیقه ای ایستادیم ولی تاکسی گیرمان نیامد (که عجیب نبود چون ما میخواستیم برگردیم گیشا در حالی که خیابان کارگر به سمت پایین - جلال آل احمد - مسدود بود و اگر کسی میخواست ببردمان گیشا باید از بزرگراه میرفت و دور میزد). بالاخره یک ماشین شخصی نگه داشت. ما را برد به بزرگراه و بعد دور زد آمد گیشا...
سر پل گیشا ملّت ایستاده بودند شعار میدادند. شاید ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر بودند. ما دیگر نماندیم و رفتیم خانۀ د. معلوم شد د. باتوم خورده. گفت زنی را با باتوم میزدند من گفتم چرا این خانم را میزنید یکی هم زدند تو صورت من. ولی خیلی یواش زده بودند—همین قدر که بهش بفهمانند برو پی کارت و طوریش نشده  بود. شب د. مهمان داشت، غذا درست کرده بود. شام ردیفی خوردیم. بهترین پایان برای تظاهرات.
فردای آن روز وقت شد اخبار بی بی سی فارسی را تماشا کنیم. تظاهرات را خیلی کم رنگ منعکس کرده بودند. حیف.       

آمريکا ۱۰ جاسوس روسيه را اخراج می کند

يک قاضی در آمریکا دستور داد که ۱۰ روسی مظنون به مشارکت در يک حلقه جاسوسی به عنوان بخشی از مبادله بین ایالات متحده و روسیه از آمريکا اخراج شوند.

قاضی کيمبا وود اين دستور را در دادگاه نيويورک پس از آنکه هر ده نفر اقرار به جرم کردند، صادر کرد.

در ازای اين ۱۰ نفر، دميتری مدودف رییس جمهوری روسیه ۴ نفر را که به اتهام ارتباط با سازمانهای اطلاعاتی غربی زندانی هستند، مشمول عفو قرار داد.

وزارت دادگستری آمريکا می گويد اين مبادله بر اساس امنيت ملی و ملاحظات انسانی انجام گرفته است.

نام اين ۴ نفر هنوز فاش نشده است اما مقامات وزارت دادگستری می گویند سه نفر از آنها به جرم خیانت محکوم شده بودند. گفته می شود بعضی از آنها در وضع جسمانی نامساعدی بسر می برند .

گزارش ها در اوایل روز پنجشنبه حاکی از آن است که ایگور سوتاگين، دانشمند هسته ای روسی زندان مسکو را بسوی وین ترک کرده است، تا به لندن عزيمت کند.

سوتاگين به اتهام فاش کردن اسرار روسيه به يک شرکت بريتانيايی و سازمان سيا (سی آی ای) در زندان مسکو به سر می برد.

خانواده وی اين اتهامات را تکذیب می کنند.

شبکه خبری فارسی صدای آمريکا آخرين خبرها و ويديوهای روز را روی تلفن موبايل، يا هر وسيله اينترنتی دستی ديگر، بطور رايگان عرضه می کند. لطفأ به آدرس سايت جديد موبايل صدای آمريکا توجه کنيد:

pnn.voa.mobi

DIT - پراکسی

Ultrareach - نرم افزار اولترا ريچ را از اينجا دانلود کنيد

UltraVOAPersian96

PSIPHON - نرم افزار

http://bit.ly/9XBTr

https://3241257.net/a.php?token=
cb57eb84c442fc36aa0af64235bdc17f

نرم افزار فيلترشکن

www.voanews.com/persian
/parvaaz.cfm

وبلاگ ها

راهروهای کنگره
http://voacapitol.blogspot.com

نوشته ها و خوانده ها
http://pnnketab.blogspot.com

روی خط
http://rooyekhat.blogspot.com

بهنام ناطقی
http://emshabtv.blogspot.com

بلاگ دونی
http://blogdooni.blogspot.com

ورزش
http://zangevarzesh.blogspot.com

ماهواره های صدای آمريکا

لطفاً توجه داشته باشید که صدای آمریکا از مشکلاتی که بر سر راه دریافت برنامه های شبکه خبری فارسی صدای آمریکا از طریق ماهواره ها قرار دارد، آگاه است، و با استفاده از همه امکانات خود در تلاش است که دسترسی به برنامه های تلویزیونی خود را با استفاده از تکنولوژی و مراجعه به تشکیلات و سازمانهای حقوقی و قانونی امکان پذیر سازد.
متاسفانه آنگونه که برخی از تماشاگران برنامه های تلویزیونی ما تصور میکنند برداشتن موانعی که بر سر این راه قرار دارد به آسانی میسر نیست، چرا که مشکلات فنی و پخش پارازیت بر روی ماهواره هائی که برنامه های ما را به شما میرساند از سوی جمهوری اسلامی ایران ایجاد میشود و مرکز ایجاد اختلال در ایران قرار دارد. همانگونه که بسیاری اطلاع دارند این مشکل برای بی  بی  سی و صدای آلمان نیز وجود دارد، و آنها نیز به اتفاق صدای آمریکا در رفع این مشکل تلاش می کنند.

Arabsat/Eurobird 8 (25.5 Deg East)

Downlink Frequency: 11,662 MHz

FEC: 3/4

Symbol Rate: 27.500 MSym/s

Polarization: V

VC/Service ID: 175

Eutelsat W3A (7 Deg East)

Downlink Frequency: 10,720.75 MHz

FEC: 1/2

Symbol Rate: 22.0 MSym/s

Polarization: H

VC/Service ID: 6

Asiasat - 3 (105.5 Deg E)

Downlink Frequency: 4,040 MHz

FEC: 1/2

Symbol Rate: 20.4 MSym/s

Polarization: H

VC/Service ID: 415

Telstar 12 (15 Deg W)

Downlink Frequency: 11,545.3 MHz

FEC: 1/2

Symbol Rate: 5.7357441 MSym/s

Polarization: V

VC/Service ID: 3

Telstar 12 (15 Deg W)

Downlink Frequency: 12,608 MHz

FEC: 2/3

Symbol Rate: 19.279 MSym/s

Polarization: H

VC/Service ID: 6

Nilesat (AB4) - (7 Deg W)

Downlink Frequency: 11,355 MHz

FEC: 3/4

Rate: 27.5 MSym/s

Polarization: V

VC/Service ID: 1004

 

در اين ايميل

خبرها
ايران
آمريکا
آمريکای لاتين
اروپا
خاورميانه
آسيا
آفريقا
مناطق ديگر
هنر و فرهنگ
حوادث و بلايا
اقتصادي
آموزش
محيط زيست
بهداشت
حقوق بشر
نيروی کار
سياست
مذهب
علم و فن آوری
مسايل اجتماعی
ورزش
زنان

فسخ آبونمان

اگرنمی خواهيد اين ايميل را دريافت کنيد فسخ آبونمان

کمک می خواهيد؟

اگر در مورد اين ايميل پرسشی داريد به ankbut@voanews.com اطلاع دهيد.

صفحه نخست سايت از نو طراحی شده است تا دسترسی به اخبار و اطلاعات، ويديو، و برنامه های صدای آمريکا را تسهيل کند.

فسخ آبونمان | خبرهای بيشتر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر